نوشته شده توسط : مرتضی
پرسپولیس331807، پرسپولیس قهرمان551539، قرمزته221759، یه پرسپولیس یه ایران551540،ای پرسپولیس قهرمان551542

:: بازدید از این مطلب : 200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 11 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
استقلال331806، آبیته551537،استقلال قهرمان 551538

:: بازدید از این مطلب : 147
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 10 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
چند روزی بود من و نامزدم قرار عروسی مون رو گذاشته بودیم. نامزدم دختر فوق العاده ای بود،خانواده ودوستام هم منو به شدت تشویق کرده بودند که ازدواج کنم فقط یه چیز منو نگران کرده بود و اونم خواهر نامزدم بود اون دختری زیبا و خوش چهره ای بود ولی بعضی وقتا بامن شوخی های ناجور می کرد. یه روز تو خونه نشسته بودم که خواهر نامزدم بهم زنگ زد و گفت که برای انتخاب مدعوین به عروسی برم خونشون، بعد سوار ماشین شدم و رفتم خونشون وقتی رفتم داخل دیدم نشسته منتظر من بهم میگه اگه ۲۲۵ دلار بهم بدی حاضرم الان باهات.... بعد از پله ها رفت بالا گفت تو اتاق منتظرتم... من همونجور که داشت می رفت بهش خیره شده بودم چند دقیقه ایستادم بعد سمت در ساختمان رفتم دیدم نامزدم و پدرنامزدم با چشمان اشک آلود به من نگاه می کرد و گفت: تو امتحان ما موفق شدی. خوشحالم که دامادی مثل تو دارم. به خانواده ما خوش اومدی.

:: بازدید از این مطلب : 163
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 10 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد3312137 خنده221109 شبح22116 جوجه331120 گاو دیوانه331125 ویندوز331147 صدای جنگل221124 دستگاه مورد نظر خاموش می باشد3312168 چهارشنبه سوری3312140

:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 9 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
فرمانروایی که می کوشیدتامرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد،با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شدو مزاحمتهای سرداربه حدی رسیدکه خشم فرمانروارابرانگیخت وبنابراین اوتعداد زیادی سربازمأمور دستگیرسردارکرد. عاقبت سردارو همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدندوبرای محاکمه و مجازات به پایتخت فرستاده شدند. فرمانروابادیدن قیافه سردارجنگجوتحت تأثیرقرارگرفت واز اوپرسیدای سرداراگر من ازگناهت بگذرم وآزادت کنم چه می کنی؟سردارپاسخ داد:اگرازمن بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تاآخر عمرفرمانبردارتو خواهم بود. فرمانروا پرسیدواگراز جان همسرت درگذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟ آنوقت جانم رافدایت خواهم کرد.فرمانروا ازاین پاسخ آنچنان تکان خورد که نه تنهاآن دورابخشید بلکه سردار را به استانداری سرزمین جنوبی انتخاب کرد. هنگام بازگشت سردار از زنش پرسید:آیا دیدی سرسرای کاخ چقدرزیبابود؟دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟ زن پاسخ داد:راستش رابخوای من به هیچ چیزتوجه نکردم. سردارپرسیدپس حواست کجابود؟ زن در حالی که به چشمان سردارنگاه می کردگفت:به چهره مردی نگاه میکردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فداکند.

:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 9 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
جوان خیلی آرام ومتین به مردک نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من می تونم یه ذره به خانم شما نگاه کنم ولذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت ومیان بازار و جمعیت،یقه جوان راگرفت وعصبانی،طوری که رگ گردنش بیرون زده بود او را به دیوار کوفت وفریاد زد: مردیکه عوضی مگه خودت ناموس نداری...خجالت نمی کشی؟ جوان اما خیلی آرام بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد، همان طور مودبانه ومتین ادامه داد:خیلی عذر می خوام،فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می کنند ولذت می برن من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین از خیرش گذشتم. مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان راگرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را بر انداز کرد...

:: بازدید از این مطلب : 219
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
دوست معمولی هیچیگاه نمی تواند گریه تو راببیند.دوست واقعی شانه هایش از گریه تو تر خواهد بود. دوست معمولی اسم کوچک والدین تو را نمیداند.دوست واقعی شاید تلفن آنها را جایی نوشته باشد. دوست معمولی یک جعبه شکلات برای مهمانی شما می آورد.دوست واقعی زودتر به کمک تو می آید وتا دیر وقت برای تمیز کردن می ماند. دوست معمولی از دیر تماس گرفتن تو دلگیر وناراحت می شود.دوست واقعی می پرسد چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری. دوست معمولی مانند یک مهمان عمل می کند منتظر می ماند تا از او پذیرایی کنی.دوست واقعی به سوی یخچال رفته و از خود پذیرایی می کند. دوست معمولی می پندارد دوستی شما بعد از یک مرافعه تمام می شود. دوست واقعی می داند که بعد یک مرافعه دوستی محکمتر می شود. دوست واقعی کسی است که وقتی همه تو را ترک کرده اند با تو بماند.

:: بازدید از این مطلب : 227
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
نتایج یک تحقیق جدید نشان داده که آب های مریخ خالص هستند. یک کلاهک عظیم در قطب شمال سیاره ی مریخ کشف شده است که در بالاترین درجه تمیزی وخالص بودن است. این اطلاعات مربوط به داده های راداری است که توسط مدارگرد مریخی آمریکا در مدار سیاره ی سرخ به دست آمده اند. این اطلاعات تایید میکند که آب موجود دراین ناحیه از مریخ۹۵ درصد خالص تر است. محققان میگویند پیش بینی می شود که مناطق قطبی مریخ حاصل مقادیری معادل دو تا سه میلیون کیلومتر مکعب یخ باشند. با این پیش بینی مقادیر یخ موجود در قطب مریخ تقریبا صد برابر بیشتر از کل ذخایر یخی موجود در دریاچه ی بزرگ شمال آمریکاست.

:: بازدید از این مطلب : 228
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
ماه محرم اولین ماه از سال هجری قمری است و همون طور که معلومه ریشه املایی آن از حرم گرفته شده وبه معنای <<محفوظ شده>> می باشد. این ماه باشهادت سیدالشهدا ایجاد نشده و در زمان جاهلیت وقبل از اسلام هم بوده که در آن قبیله ها پیمان بسته بودند در آن جنگ وخونریزی انجام ندهند. و اما ویژگی های آن: در این پست از ویژگی های محرم فقط دوتا گفته می شود.۱-توبه وبرگشت۲درس وعبرت. ازویژگی های این ماه توبه است که انسان اگر در دلش یک ذره نور هم وجود داشته باشد میتواند برگردد. دومین ویژگی درس وعبرت است. اما درس باعبرت چه فرقی دارد.مثال: در جنگ ایثاربود،فداکاری بود، وفاداری به عهد بود و... به این درس میگویند ولی به زمینه تاریخی درس،عبرت میگویند. بقیه ویژگیها در پست های بعدی.

:: بازدید از این مطلب : 234
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
<<ان الحسین مصباح الهدی وسفینه النجاه>> به دلیل اینکه این روزها مصادف با شهادت امام حسین(ع) و یارانش هست بیشتر به ویژگی های محرم میپردازیم. اگرپیشنهادی یا انتقادی دارین تو نظرات به من بگین.

:: بازدید از این مطلب : 245
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی

حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری و زمانی كه قافله امام حسین (علیه السلام) قصد ترك مكه و عزیمت به كربلا را داشت، بر بام كعبه خطبه‌ای در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود.


بسم الله الرّحمن الرّحیم

اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن كانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً.

أَیهَا الكَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِكمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَكُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیكُم كَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.

اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَكَیفَ كانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.

هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الكَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.

وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیكُم وَ لا یمكِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ كَیفَ یمكِنُ لَكُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (علیه السلام) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟

تَعالوا اُخبِرُكُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُكُم لابَلَغَ الله مِدارَكُم وَ بَدَّدَا عمارَكُم وَ اَولادَكُم وَ لَعَنَ الله عَلَیكُم وَ عَلی اَجدادكُم.

بنام خداوند بخشنده مهربان

سپاس خدای را كه بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (علیه السلام) است) مشرف كرد؛ كسی كه دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.

ای ناسپاسان گناهكار آیا راه بیت را بر امام نیكوكاران می بندید؟ چه كسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه كسی نزدیكترین به این خانه است؟ و اگر حكمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (علیه السلام)] پرواز می كرد؛ قبل از اینكه مردم حجر را لمس كنند، حجر دستانش [ امام حسین (علیه السلام)] را استلام می كند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شكاری كه بر گنجشكان فرود می آید نازل می شدم.

آیا قومی را كه مرگ را در كودكی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالی كه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات كه برتر از حیوانات [هستند].

هیهات بنگرید سزاوار است از چه كسی پیروی كنید، به كسی كه شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا كسی كه صاحب حوض و كوثر است؛  كسی كه در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(علیه السلام)است] یا كسی كه در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا كسی كه در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.

شما در غلطی واقع شدید كه قریش واقع شدند. چرا كه اراده قتل پیامبر(صلی الله علیه و آله) را كردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) زنده بود ممكن نشد. پس چگونه ممكن است كشتن ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) تا وقتی كه من زنده ام؟

بیایید تا به راهش [راه كشتن امام حسین(علیه السلام)] آگاهتان كنم؛ پس مبادرت به كشتن من كنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را كوتاه كند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [كه قصد كشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.

.................

كتاب مناقب ساده الكرام، تألیف سید عین العارفین هندی، در كتابخانه علامه میر حامد حسین موسوس نیشابوری كشمیری بدست آمده  و در قالب كتابی با عنوان "خطیب كعبه" از سوی علی اصغر یونسیان تألیف شده است .



:: بازدید از این مطلب : 218
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی

سیلی زدن به صورت (لطم)

یکی از انواع عزاداری که در سیرۀ اهل البیت علیهم السّلام بوده است لطم و سیلی زدن بر صورت است.

واژه لطم چنین معنا شده است:

لطم: اللَّطْمُ: ضَرْبُك الخدَّ و صَفْحةَ الجسد ببَسْط اليد، و في المحكم: بالكفّ مفتوحة، لَطَمَه يَلْطِمُه لَطْماً و لاطَمَه مُلاطَمةً و لِطاماً. و المَلْطِمانِ: الخدّان؛ ابن حبيب: المَلاطِمُ الخدود، واحدها مَلْطَمٌ؛ ابن الأَعرابي: اللَّطْمُ إِيضاحُ الحمرة.[1]

لطم: لطم یلطم لطمّاهُ: به او سیلی زد... تلطم وجهه: رنگ صورتش تیره و سیاه شد.[2] ضربه زدن به صورت.

در «تهذیب الأحکام» شیخ طوسی آمده است که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«... ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی حسین بن علی علیهماالسّلام و علی مثله فلتلطم الخدود و تشق الجیوب»[3]

«... و هرآینه زنان فاطمی در شهادت حسین بن علی علیهماالسّلام گریبان ها را دریدند و بر صورت ها زدند و بر مانند حسین علیه السّلام باید به صورت ها زده شود و گریبان ها و یقه ها چاک داده شود.»

فعل «فلتلطم» امر می باشد و ظهور در وجوب دارد.

در زیارت ناحیۀ مقدّسه روایت شده است که اهل حرم سیّدالشهداء علیه السّلام در عزای بر ایشان بر صورت ها زدند:

«و علی الخدود لاطمات...»[4]

«و درحالی که بر صورت هایشان می زدند.»

نه تنها اهل حرم سیّدالشهداء علیه السّلام که حوریان در عزای حسین علیه السّلام بر صورت ها زدند: «و لطمت علیک حورالعین»[5]، «و در عزای تو حورالعین بر صورت لطمه زدند.»

شیخ مفید نیز چنین نقل می کند که:

«فی روایة حیث ینقل حدیث الحسین (علیه السّلام) مع أخته زینب (سلام الله علیها)... ثم لطمت وجهها و هوّت إلی جیبها و شقتها و خرّت مغشیا علیها»[6]

«حضرت زینب (سلام الله علیها) بر صورت زدند وگریبان دریدند و در حالی که غش کرده بودند افتادند.»

همچنین هنگامی که سیّدالشهداء علیه السّلام مقابل لشکر دشمن خطبه خواندند، روایت شده است که:

«فلماّ سمع بناته و أخته زینب کلامه بکین و ندبن و لطمن و ارتفعت أصواتهن...»[7]

«چون دختران و خواهرش زینب علیهنّ السلام، کلام ابی عبدالله علیه السّلام را شنیدند اشک ریختند و بلند گریه کردند و لطمه زدند و صداهایشان بلند شد...»

همچنین هنگامی که امام در خیام لحظه ای به خواب می روند و خواب جدّ و پدر و مادر و برادرشان را می بینند روایت شده است که:

«جلس الحسین فرقد ثم استیقظ و قال: «یا اختاه! إنی رأیت الساعة جدّی محمّد صلی الله علیه وآله وسلّم و أبی علیاً و امی فاطمه و أخی الحسن و هم یقولون یا حسین! إنک رائح إلینا عن قریب، قال الروای: فلطمت زینب وجهها و صاحت و بکت»[8]

«امام حسین علیه السّلام بر زمین نشسته بود و در این حال خواب اندکی حضرت را ربود. هنگامیکه از خواب برخاست، فرمود: خواهرم! الآن جدّم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم، پدرم علی(علیه السّلام)، مادرم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و برادرم امام حسین (علیه السّلام) را در خواب دیدم که آنها همگی به من گفتند: حسین جان به زودی نزد من خواهی آمد. راوی گفت: هنگامی که حضرت زینب (سلام الله علیها)این سخن راشنید بر صورت خودسیلی زد و باصدای بلند شروع به گریستن نمود.»

علاوه بر این که فعل حضرت زینب سلام الله علیها فعل معصوم می باشد؛ همة این موارد در مقابل امام معصوم صورت پذیرفته و حضرت هیچ نهیی نمی فرمایند. لذا تقریر معصوم مهر تأیید دیگریست برآن؛ بلکه طبق روایت «تهذیب الأحکام» امام صادق علیه السّلام امر به لطمه زدن در این مصیبت فرموده است. همچنین در مقامی که حورالعین در عالم علوی لطمه می زنند، جای هیچ گونه اعتراضی نیست. 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. لسان العرب: 12/542.

2. المنجد: 2/1681.

3. تهذیب الأحکام:8/325؛ وسائل الشیعه:15/583؛ جامع الأحاديث: 3 / 492.

4. بحارالأنوار: 98/239و322.

5. بحارالأنوار: 98/322.

6.بحارالأنوار:45/2؛الارشاد:2/93؛الاحتجاج:2/307؛إعلام الوری:239؛الملهوف:177؛مثیرالاحزان:100.

۷. الملهوف:162.

۸. الملهوف:166.



:: بازدید از این مطلب : 228
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 4 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مرتضی
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است ازمردم گمراه جهان راه مجویید نزدیکترین راه به الله حسین است گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست،علم فاطمه دست قلم عباس است ای به دل بسته قدری آهسته کن مدارا کن با زینب خسته.یاحسین مظلوم به سر غیر ازتو سودایی ندارم یاحسین جان به دل جزتو تمنایی ندارم یاحسین جان خدا داند که در بازار عشقت به جز جان هیچ کالایی ندارم یاحسین جان همه محو گل رخسار حسین است جهان در عجب از کار حسین است دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش یعنی که خدای تو عزادار حسین است هفتادو دو مجنون زلیلی شده عاقل هفتادو دو فرهاد به شیرین شده واصل هیهات که جان گیرد از آنها ملک الموت جان دست حسین است نه بازیچه قاتل قیامت بی حسین غوقا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد حسینی باش که در محشر نگویند چرا پرونده ات امضا ندارد

:: بازدید از این مطلب : 233
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1391 | نظرات ()